اين ۷ خواهر و برادر در خانه توسط پدرشان محدود شدند. «اسکار» پدر خانواده آنگلو که يک مهاجر پرويي است معتقد است دنياي بيرون فاسد است و دوست دارد فرزندانش را خارج از اين دنيا بزرگ کند. به همين خاطر در اين خانه براي اين بچه ها که حالا بزرگ شدند در طول اين مدت قفل بوده است.
اما دراين سال هاي طولاني يکي از برادران موفق شد از خانه فرار کند و راه را براي خواهران و برادرانش هموار کند.

در يکي از اين فرارها موسله، کارگردان فيلم مستند اين برادرها را مشاهده ميکند. او در اين باره ميگويد: «در يکي از خيابانها اين برادران را مشاهده کردم در حالي که همه عينک دودي زده بودند و شبيه فيلم محبوبشان رفتار ميکردند.»
مستندساز کنجکاو ميشود که بيشتر درباره اين بچهها و والدينشان بداند و پس از تعقيب و گريز هاي بسيار توانست به دنياي اين خانواده دعوت شود و حتي اجازه اين را پيدا کند که دوربينش را به همراه بياورد. او ماه ها از اين خواهر و برادراني فيلمبرداري کرد که هزاران فيلم مشاهده کرده بودند و زمان عمده خود را به بازسازي اين صحنه ها با لباسها و وسايل خانگي خود ميگذراندند.
موسله همچنين تشريح ميکند: «آنها هيچ دوستي ندارند و تنها دريچه آنها به زندگي واقعي فيلمها هستند و اين بچه ها جهان شخصي خود را از تفسير فيلمهايي که ديدهاند، ميسازند.»
يکي از فيلمهايي که اين برادرها به آن علاقه و واکنش زيادي نشان داده بودند، فيلم شواليه تاريکي «کريستوفر نولاند» بوده است. يکي از برادرها ميگويد: «پس از ديدن اين فيلم احساس کردم خيلي از اتفاقات خارقالعاده امکانپذير هستند و اين امر به اين دليل نبود که ستاره اصلي فيلم بتمن است؛ بلکه احساس ميکردم جهان خارج همين شکلي است! پس تمام تلاشم را ميکردم که اين خيال درست باشد و از دنياي خودم فرار کنم.»
به طور کلي اين بچه ها بيش از ۵هزار فيلم ديده بودند که با قيمت کمي خريداري يا کرايه گرفته شده بود. آنها معتقدند: «پايان همه فيلمها نتيجه مشخص و قطعي دارند؛ اما زندگي واقعي متفاوت است. در زندگي واقعي هميشه دخترها قلب شما را نميشکنند. چون پسرها تلاش ميکنند که دليل آن را بفهمند و با آن کنار بيايند.»

موسله همچنين ميگويد که مادر اين خانواده هم به اندازه فرزندان کنترل ميشود! وقتي که مادر در برابر دوربين ظاهر ميشود، اسکار، پدر خانواده سعي ميکند که موسله و همکارانش را از او دور نگه دارد.به نظر ميرسد که او قادر به کنترل اين ترس نيست و مدام احساس ميکند که نيويورک، فرزندان و همسرش را آلوده ميکند. البته موسله قضاوت محافظهکارانهاي از اسکار دارد و معتقد است که او فرزندانش را عاشقانه دوست دارد و همچنين بارها در مصاحبههايش گفته است که خواهران و برادران آنگلو جنتلمنترين، روشنفکرترين و کنجکاوترين انسانهايي هستند که او تا به حال ديده است.
اين بچه ها الان که توانستهاند قدم به جهان خارج از خانه کوچکشان بگذارند، هر کدام براي خود آرزو و هدفي دارند. همه اين بچه ها به جز خواهر بزرگشان توانستهاند از خانه کوچکشان دل بکنند. «بيهاواگان» بزرگترين برادر، به هنرستان هيپهاپ پيوسته است. «گوويندا» اولين پسري که شجاعت از خانه بيرون زدن داشت، ميخواهد که خود را اثبات کند. او دوست داردکه روزي به يک مدير فيلمبرداري تبديل شود. «نارايانا» هم به محيط زيست علاقه مند است. او در عين حال يک کتابخوان سيري ناپذير است که اطلاعات وسيعي هم از فيلمها دارد. «ماکوندا» رهبر ديگر برادرها هم الان کارگردان و نويسندهاي بلندپرواز است. «کريسنا» هم به همراه کوچکترين برادر يعني «جاگادش» به موسيقي علاقهمندند.

اين بچه ها ماه پيش به همراه مادرشان به شهر ساندس سفر کردند تا در جشنواره فيلم شرکت کنند؛ جايي که در آن مستند «گله گرگ» که روايتي از داستان آنهاست، به نمايش درآمد. اين فيلم توانست جايزه بهترين مستند آمريکا را از آن خود کند.